ابتدا باید روشن سازم این قسمت از سایت درباره موسیقی لر بزرگ (بختیاری) است که معمولاً محمل ستشان شامل بخشهایی از استان فارس و استان بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد(ک.ب)، خوزستان و چهارمحال و بختیاری است. اگر چه تفاوتهای جزیی در گویش لرهای ساکن در این استانها وجود دارد، با این حال معمولاً هر کدام از این مردم به راحتی سخن همدیگر را متوجه می شوند و فرهنگ و موسیقی و رسوم آنها نیز بسیار شبیه به هم است. از آنجا که گویش و موسیقی لر کوچک (لرهای لرستانی یا خرم آبادی) تفاوت بسیار بیشتری دارد و چندان اطلاعی از آن ندارم، در این قسمت مورد بحث نیست.
ابزار موسیقی:
توشمال:
در شادیها و عزا معمولاً از ساز و دهل (توشمال یا سرنا + دهل) استفاده می شد. در عروسی ها و شادیها ریتمهای شاد و بیشتر برای رقصهای محلی استفاده می شد. رقصها معمولاً شامل دستمال بازی و ترکه بازی بود (اگر مجالی پیش آید بیشتر به آن خواهیم پرداخت). در عزاو غمها ریتمهای غمگین و آرامی به کار می رفت که در ک.ب آن را توشمال چپ می نامیدند و در مناطق دیگر هم با اسامی دیگری در همین معنا به کار برده می شود.
در میان لرهای کهگیلویه و بویراحمد و استان فارس نوازندگان این سازها از طایفه خاصی بودند که <<مهتر>> یا <<توشمال>> نامیده می شدند و در میان بختیاریها نوازندگان را <<میرشکار>> می نامیدند. معمولاً طایفه ای که این نوازندگان عضوی از آن بودند از اقشار فرودست آن جوامع محسوب می شدند و افراد عادی قبایل مجاز به نواختن آلات چنین موسیقی ای نبودند و این کار خوار شمرده می شد (مانند آنچه به طعنه و تحقیر در فارسی درباره مطربی و مطرب بودن به کار می رود).
نی:
این ساز را به سبب زندگی عشایری و چوپانی بسیاری از افراد بلد بودند و به صورت جدی و حرفه ای تر مهترها و میرشکارهای قبایل به آن تسلط داشتند که بیشتر در جمعهای غیر رسمی تر به کار می رفت.
کمانچه:
نوعی نسبتاً ابتدایی از کمانچه نیز کاربرد داشت که لااقل هرآنچه من در میان لرهای ک.ب دیده ام تا حد زیادی ابتدایی با صدایی نسبتاً ناموزون و بم بود.
درباره ترکیب تم ها و نغمه های لری با آلات موسیقی اصیل بعد بیشتر خواهیم گفت.
شعر و ترانه:
حماسه:
بسیاری از شعرهای لری همچون زندگی پرفراز و نشیبشان رنگ و بوی حماسه دارد. گاهی در این میان شعرهای زیبایی دیده می شود که سینه به سینه نقل شده و هیچ کس شاعر آنها را نمی داند.
تک بیتی ها:
تک بیتهای بسیار زیادی سینه به سینه به ما رسیده که هیچ کس هم شاعر آنها را نمی شناسد و اصلاً معلوم نیست از ابتدا یک شعر کامل بوده اند که به مرور همین یک بیتشان در ذهنها مانده یا از ابتدا تنها همین یک بیت سروده شده.
عاشقانه:
نغمه های عاشقانه بسیاری وجود دارد که برخی از آنها را شما نیز شنیده اید یا حتی زمزمه کرده اید. مثل دختر بویر و . برخی از نغمه ها قواعد شعر و قالب شعریشان را به خوبی رعایت کرده اند و زیبایی خاصی نیز دارند. برخی نیز ارزش شعر و موسیقی چندانی ندارند.
شعرهای ا.ر.و.ت.ی.ک:
شعرهای ا.ر.و.ت.ی.ک نیز در میان ترانه هایی که پیشتر خوانده می شد دیده می شود. متاسفانه اکثر این نغمه ها دارای وزن درست و حسابی نیستند و ابتذال و ضعف ادبی آنها به نحوی است که جای مجال چندانی نداشته اند و بیشتر در محفلهای خصوصی مردانه خوانده می شدند. بیشتر این نغمه ها دارای وزن شعری و موسیقایی خاصی نبوده و جملات ا.ر.و.ت.ی.ک را که تقریباً صورت نثر داشتند پشت سر همه می خواندند.
سفارشی:
مهترها و میرشکارها بسیاری از ترانه ها را نیز به سفارش افراد قبیله (اغلب خانها) در ازای پرداخت مبلغی می خوانده اند. به ندرت شعر ارزش داری در میان اینها می توان یافت.
شروه:
نغمه های سوکی را می گفتند که معمولاً زنهای قبیله در عزای کسان و به ویژه جوانهای مقتول در جنگها می خواندند. برخی از این شروه ها حماسه نیز در خود نهفته دارند و زیباییهای خاص خود را دارند.
شیر دوما:
نغمه های که در عروسیها زنها همراه با هم آوایی و کِل (هلهله) می خواندند و اگر کسی خوب این نغمه ها را نشناسد آن را با شروه اشتباه می گیرد.
قالب ترانه:
قالب اکثر این شعرها مثنوی و غزل است. در میان شعرهای قدیمی من به ندرت قالبی غیر از این دو دیده ام. بدیهی است شاعران نوتر که در پنجاه سال اخیر و با تسلط به قواعد ادبی و به گویش لّری شعر می گویند از همه قالبهای ادبی استفاده می کنند. با این حال علاقه به این دو قالب همچنان غالب است.
پیشینه تاریخ این موسیقی و وضعیت فعلی آن:
بیشتر توضیحات گفته شده بیشتر درباره زندگی قدیمی تر مردم لر و پیشینه موسیقی لری است. همانگونه که پیشتر گفتم به دلیل گردنکشی و عصیان لرها در برابر حکومتهای دو صده اخیر زندگی این مردمان کاملاً سر و شکل عشایری یافته بود. در این میان بختیاریها موقعیتهای بهتری برای نفوذ در ساختار قدرت یافتند که از آنها هم نسبتاً بهره جسته بودند. با نقش عمده سردار اسعد در جریان مشروطه و حضور ثریا در دربار پهلوی و به تبع آن قدرت یافتن بختیاریها در دربار شرایط در نواحی بختیاری نشین به طرز محسوسی بهتر از دیگر مناطق لرنشین بود. همچنین رونق گرفتن مسجدسلیمان و حضور آنها در آبادان و اهواز نیز بر بهبود شرایط آنها و یکجا نشین شدن بختیاریها موثر بود. این عوامل باالطبع باعث شد موسیقی نیز بسیار سریعتر در آنجا رونق بگیرد. من اولین تلفیقهای آهنگها و نغمه های لری با آلات موسیقی اصیل را در میان بختیاریها دیده ام. شاید رها شدن از رسوم عشایری و زشت شمردن نواختن موسیقی برای افراد عادی قبایل نیز بی تاثیر نباشد.
بی اغراق و بدون تعصب اگر بخواهیم قضاوت کنیم بختیاریها در موسیقی در میان لر بزرگ از همه موفق تر بوده اند. تعداد خوانندگان بزرگ و حرفه ای آنها نسبتاً زیاد است و تلفیق میان تم ها و نغمه های لری با موسیقی اصیل که پیش تر ذکر گردید، بسیار موفق بوده و آهنگهای بسیار زیبا و موفقی پدید آمد. بی هیچ تردیدی مشهورترین و بهترین خواننده لّری زنده یاد مسعود بختیاری (بهمن علاءالدین) می باشند. بعد از ایشان به ملک مسعودی، علی تاجمیری، کورش اسدپور و برخی دیگر از خوانندگان نیز می توان اشاره کرد. این خوانندگان درمیان ترانه هایشان از نغمه های لرهای دیگر نیز بسیار استفاده کرده اند و اکثراً هم کارهای موفق و ماندگاری شده. در حال حاضر اگر بخواهیم منصفانه در پی میراثی موسیقایی و فرهنگی برای نسلهای امروز و فردا باشیم که کمترین آشنایی را با این فرهنگ دارند و آرام در فرهنگ غالب کشور (و حتی گاهی جهانی) حل می شوند؛ آثار مسعود بختیاری بیش از همه چشمگیر است.
متاسفانه در ک.ب هنوز از قرار خواب دویست ساله کاملاً به بیداری منتهی نشده و اگر چه در زمینه شعر پیشرفتهای چشمگیری روی داده و شاعران بسیاری دیده می شود که ترانه ها و شعرهای زیبایی نیز سروده اند، بااین حال موسیقی ضعفهای عمده ای دارد. متاسفانه صدا و سیمای یاسوج تنها مصرف کننده بوده و سازمانهای فرهنگی (مثل ارشاد و بقیه) تلاش درخوری و قدرتمندی مانند آنچه در میان بختیاریها ذکر شد نشان نداده اند و حتی گاهی به انواع نسبتاً ضعیف و مبتذل آن نیز دامن زده اند.
در نورآباد ممسنی و توابع آن نیز متاسفانه نه تنها کار درخوری در جهت داشتن یک موسیقی آبرومند نشده بلکه افراد متعددی بدون هیچ گونه آگاهی از موسیقی با داشتن یک دستگاه کی برد (اُرگ) دائماً کاست و ویدیو سی دی تولید می کنند که بی تعارف بسیاری از آنها مایه شرمساری و تمسخر می شود. تصنیف های ضعیف و سفارشی مثل <<بچه خاله!>> و برخی از این دست آثار ضعیف تنها موجب بیزاری جوانترها از این گونه مبتذل موسیقی می گردد که به عنوان موسیقی اصیل خود را قالب می کند. درباره رقص لری نیز وضع بهتر از این نیست. رقصهای من درآوردی با دست و دستمالی ثابت که هیچ هنری را نمی طلبد و با سی دی های تکثیر شده در این مناطق در بعضی جاها رسم هم می شود (به سبب نا آگاهی از قواعد رقص لری)!
تا آنجا که من می شناسم در حال حاضر انگشت شمار مهتری مسلط به توشمال لری در استان ک.ب (و حتی سایر استانها) باقی مانده و از قرار نسلشان در حال انقراض است!
از آنجا که در سراسر استان کهکلویه و بویراحمد و نورآباد و بسیاری نواحی لرنشین دیگر حتی یک هنرستان، کالج یا مدرسه معتبر موسیقی وجود ندارد که به طور جدی به این موسیقی بپردازد و با جوانکهای موسیقی نابلدی که تنها با آوای یک کیبرد می خواهند تمام موسیقی لری را اجرا کنند و بیشتر هم از شعرهای ضعیف و بندتنبانی استفاده می کنند، نمی توان آینده روشنی را برای این موسیقی دید.
در میان بختیاریها هم با وفات مسعودبختیاری و کهولت ملک مسعودی وضع چندان بهتر نیست. البته نمی توان منکر تلاش تک و توک جوانهای علاقمند و چند گروه خوب جوان در این زمینه شد. ولی آیا این کافی است؟
امیدوارم مسئولین در این زمینه به فکر چاره اندیشی باشند